560.000 تومان
خانه کتاب افغانستان/کتابستان/تالارمشاهیر/تاریخ خاندان هرثمه بلخی
مقدمه کتاب
افغانستان یا خراسان دیروز بخش مهمی از تاریخ بشری است. مردم، شهرها، زبانها و فرهنگ آن در رشد و توسعه سرزمینهای شرقی خلافت اسلامی از سده نخست تا سده های معاصر نقش مهم داشته است.
خراسان در واقع کانون توسعه تمدن اسلامی در حوزه سیاست، اجتماع، فلسفه، فرهنگ و مردم شناسی است. از یک طرف مطالعه هویت تاریخی اسلامی بدون مطالعه تاریخ خراسان ناممکن به نظر می رسد. از طرف دیگر شناخت و بررسی این تجربه ها در واکاوی مسائل افغانستان امروز الزامی است.
بنابراین با شناخت گذشته درخشان و توسعه یافته دیروز، خط پیشرفت برای آینده یک ملت ترسیم می شود. مردم ما بخش مهمی از تمدن اسلامی در حوزه های مختلف بودند. سرزمین های شرقی خلافت در کل، در استحکام و تضعیف حکومت های اموی و عباسی نقش تعیین کننده داشتند. خراسان در این میان جغرافیای بسیار مهم و استراتژیک داشته است. مردم خراسان در چهارچوب خانواده ها و افراد با نفوذ در حکومت اموی توانستند در امنیت شهرهای خود نقش ایفا کنند. تعدادی از این افراد و خانواده ها در سده اول قمری، والیان اموی خراسان را زیر تأثیر رفتار و افکار خود قرار دادند و آنان را شیفته هویت خراسانی کردند. آنان به دفاع از مردم خراسان مبارز کردند و در برابر حاکمیت اموی برخاستند. برای مثال، خانواده سامان خدات بلخ توانست اسد بن عبدالله قسیری را مجذوب هویت خراسانی بسازد و یا حارث بن سریج و رافع بن لیث با اینکه خود از نژاد و قبایل عرب و نماینده حکومت اموی در خراسان خوارزم و سیستان بودند، در نهایت از نفوذ خراسانیان متأثر شدند و در برابر مظالم و سیاستهایی عمال اموی و عباسی چو حجاج بن یوسف ثقفی که تطبیق کننده برنامه های خشن بنی امیه در بلخ ، مرو، هرات و نیشاپور بود قیام کردند و حاکمیت دمشق و بخارا، سمرقند، بغداد را غیر مشروع اعلان کردند.
خراسان به خصوص مرو و بلخ و نواحی آن در ظهور حکومت عباسی تعیین کننده اصلی شدند. داعیان و نقیبان عباسی در زیر چتر حمایت اجتماعی و سری خراسانیان فعالیت کردند و از پشتوانه دهقانان و خاندانهای متنفذ در این سرزمین برخوردار بودند. این حمایت گسترده و بی دریغ باعث شد تا بزرگان خراسان در دستگاه حکومت عباسی نفوذ کنند و در تصمیم گیریهای حیاتی سهیم شوند؛ افرادی چون ابومسلم خراسانی و خانواده های برمکیان، ابن سهل سرخسی و فوشنجی از مشاوران و فرماندهان بزرگ در استحکام خلافت عباسی بودند.
مردان و خانواده های نامدار بلخ نسبت به دیگر شهرهای خراسان در تقویت و تضعیف عباسیان نقش برجسته ای داشتند، خانواده های ابو خالد برمک بلخی، سامان خدات بلخی و هرثمه بن اعین بلخی در این میان شخصیتهای بزرگی را در دورۀ عباسیان پرورش دادند که تعدادی از آنان پایه های حکومت عباسی را استحکام بخشیدند و تعداد دیگر همانند سامانیان بلخ میخ های ستون عباسی را کشیدند و این کاخ را سرنگون کردند. به عبارت دیگر بلخیان در تقویت و تضعیف این خاندان در سرزمین های شرقی سهم مهمی داشتند.
علاوه بر چهار خاندان یاد شده که در سیاست و حکومت خلافت اسلامی در سده های اول تا سوم قمری نقش مهمی داشتند، خاندانها و افراد دیگری هم از بلخ سربلند کردند و در عصر طلایی خلافت اسلامی و سرزمین های شرق آن تأثیرگذار بودند. همانند خاندان سری بن محمد بلخی و محمد بن اوس بلخی. افرادی زیادی از خاندانهای بلخی در حکومت عباسی جزء فرماندهان والیان وزراء و دیگر مناصب را برعهده داشتند که هرکدام از آنها نیاز به تحقیق جداگانه ای دارد.
تحقیق حاضر درباره یکی از این خاندان بلخی است که در تاریخ افغانستان ناشناخته باقی مانده است. خاندان هرثمه بلخی در منابع افغانستان نام گم است. من هم به طور تصادفی با این خاندان آشنا شدم. در روزهای قرنتین که محدودیت رفت و آمد به سبب انتشار ویروس کرونا وضع شده و از جانب دیگر ماه رمضان هم فرارسیده بود، علی رغم مسئولیتهای مهم در وزارت معارف چون ارائه طرح بدیل خدمات تعلیمی بر دانش آموزان در سراسر کشور و همچنین کار روی سند راهبردی ده ساله اصلاحات نظام تعلیم و تربیت افغانستان، این فرصت نیز فراهم شد که خواندن برخی از کتابهای تاریخی ای را آغاز کنم که از مدت ها پیش آرزوی مطالعه آنها را در سر داشتم.
در جریان مطالعه خانواده های معروف و افراد تأثیرگذار در خراسان با هرثمه بن اعین یکی از این چهره های اثرگذار آشنا شدم. کتاب تاریخ حکومت طاهریان از آغاز تا انجام، نوشته آقای اکبری شخصیت هرثمه را به من شناساند. با مطالعه بیشتر دوره حکومت بنی عباس به خصوص از آغاز عباسیان تا حکومت مأمون الرشید، نقش این شخصیت تاریخی به نظرم برجسته آمد. اطلاعاتی به صورت پراکنده در سیاست و نظامی گری هرثمه و فرزندان او به چشم خورد در جنگ میان فرزندان هارون الرشید برای تصاحب قدرت، متوجه شدم که هرثمه بن اعین و طاهر بن حسین به عنوان دو خراسانی، محمد امین را از تخت پایین کشیدند و مامون را به قدرت نشاندند.
من که به دنبال نقش چهره ها و شخصیتها در تاریخ هستم، درباره هرثمه کنجاو شدم هرثمه چه کسی است؟ چگونه در دستگاه عباسی نفوذ کرد؟ چرا از مأمون در برابر حاکم مشروع حمایت کرد؟ چه نقشی پس از را به قدرت رسیدن مأمون در سیاست و حکومت بنی عباس داشت؟
این ها پرسشهایی بودند که ذهن مرا درگیر ساخت. برای پاسخ به خودم سری زدم به دنیای اینترنت و دربارۀ هرثمه بن اعین به جستجو پرداختم. در ویکی پدیای انگلیسی اطلاعاتی درباره او هرچند مختصر آمده بود. اما نکته جالب اینکه در چوکات کوچکی که در سمت راست صفحه مختصری از حبیبی زندگی او درج شده بود و محل تولد او را بلخ نوشته بود.
این موضوع که او یک خراسانی و از اهالی بلخ است، برای من بسیار جالب بود و تاکنون دربارۀ هرثمه نشنیده بودم. بیشتر به جستجو پرداختم. در کتاب تاریخ افغانستان بعد از اسلام علامه عبدالحی با نام هرثمه بن اعین با پسوند بلخی مواجه شدم و در آثار و منابع دیگر تاریخی نیز معلومات موثق پیدا کردم که این فرمانده و والی نامدار عباسی نه تنها در به قدرت رسیدن مأمون سهم مهمی داشته است، بلکه در نیم قرن اسلامی در دوره های هارون و مأمون میراث بزرگی از خود در تاریخ به یادگار مانده است.
اما چیزی که برای من مایه یاس شد، عدم شناخت مردم افغانستان و به خصوص بلخ از این شخصیت بزرگ تاریخی است. در سرزمین من درباره برمکیان بلخی نیز بسیار اندک می دانند، اما به هر صورت درباره ال برمک منابع کافی در جهان اسلام و در افغانستان نوشته شده که یک علاقه مند به تاریخ این دودمان را می تواند کمک کند. اما درباره بسیاری دودمان ها مثل طاهریان، صفاریان و سامانیان و شخصیتهای چون طاهر بن حسین فوشنجی، یعقوب لیث صفاری، امیر اسماعیل سامانی و دیگران منابع خیلی محدود و ناقص وجود دارد.اسباب سیاسی، ناامنی و توسعه نیافتگی اقتصادی و علمی از عوامل عمده نپرداختن به این بزرگان تاریخ است. افغانستان معاصر به نوعی با تاریخ باشکوه خراسان الینه شده است و این جای تأسف است آگاهی ،تاریخی برای یک ملت اعتماد به نفس خلق میکند و در حال و آینده آن ملت اثرگذار است.
شش دلیل مهم و اساسی از نظر من وجود دارد که هرثمه بن اعین على رغم نقش برجسته ای که در تاریخ سدۀ دوم قمری داشته در حافظه تاریخی امروز ناشناخته مانده است. دلایل اینهایند:
۱) با فرارسیدن عصر ملی گرایی و ظهور دولتهای ملی در منطقه به افغانستان ایران و جماهیر آسیای مرکزی، تاریخ نگاری ملی گرایانه وابسته به ایدئولوژی مسلط هر کشور آغاز شد که هرکدام به ملت خود بار هویتی بدهد. در افغانستان نیز یک سبک تاریخ نگاری دولتی آغاز شد که در آن حکومتهای موجود در درون مرزهای ملی کشور معرفی شدند و به دیگران پرداخته نشد. چون روایت تاریخ نگاری افغانستان ابتر ماند و توسعه پیدا نکرد، فرصت پرداختن به هرثمه و خاندان او میسر نشد.
۲) کرسی تاریخ نگاری در افغانستان تاکنون کارهای قابل توجه نکرده است، به استثنای چند اثر تاریخی در قالب کتاب و مقاله علمی در دهه چهل خورشیدی ، دیگر کار علمی و جدی در داخل کشور تولید نشده است. اگر هم کارهای انفرادی و محدودی پس از دهه چهل وجود دارد، متأسفانه قابل توجه نیست. تا هنوز دربارهٔ حکومتهای طاهری، صفاری، سامانی، غزنوی، غوری، هوتکی و ابدالی پژوهش نشده است. آنچه وجود رسمی دارد یا آثار گذشته است که خود نیاز به تحلیل و تشریح دارند، یا نگاه های حکومتی که در منابع و روش به آنها نمی توان اعتماد کرد. بنابراین صدها شخصیت تاریخی، صدها رویداد تاریخی و صدها مسائل دیگر در افغانستان دست ناخورده باقی مانده است. فقط علامه عبدالحی حبیبی محدود از نام هرثمه بلخی یاد کرده است.
۳) ناسیونالیستهای زبانی و تمدنی خراسان و زبان فارسی نیز دربارۀ هرثمه بیخیال گذشته اند. در روزگاری که ادبیات ناسیونالیستی ضد عربی و به قول معروف روشن فکرانه ناشی از غرب زدگی در افغانستان، ایران و آسیای مرکزی رواج پیدا کرد و به تبع آن ادبیات قهرمان پروری و قهرمان سازی آغاز شد، در منابع گذشته هرثمه را مخالف جزء بزرگان خراسانی الاصل در خلافت عباسی معرفی شده اند و درباره آن ها قضاوت منفی شده است. تعداد زیادی از نویسندگان فارسی زبان در افغانستان و ایران هرثمه را یک فرمانده عرب تبار و از مخالفان سرسخت خراسانیها دانسته اند. این قضاوت آنان ناشی از مخالفت شدید هرثمه با برادران سهل و مجوسی خواندن آنان از یک طرف و از طرف دیگر حمایت قاطعانه او از هارون الرشید محمدامین و مأمون الرشید است. در عین حال ناسیونالیست های این حوزه در عصر دولتهای ملی در منابع تاریخی خوانده اند که هرثمه در قتل یحیی بن خالد برمکی به نفع هارون اقدام کرده است. این رویدادها هرثمه را در فهرست سیاه این جماعت قرار می دهد.
۴) هرثمه در منابع روایی و فقهی اهل سنت نیز جایگاه محدود دارد. هرچند او در علم الرجال حدیث در شمار راویان حدیث آمده است، اما احادیث کم از او روایت شده است. بنابراین نیازی نبوده است که از او ذکری مستقل به عمل آید. اما در منابع شیعی درباره احترام او به علی بن موسی معروف یاد شده است. منابع او را در شمار محبان اهل بیت درج کرده و از او روایتهایی نقل کرده اند که به احتمال زیاد تحریف شده است. این نگاه براساس روایتی از کتاب معروف الکافی ابطال می شود. کلینی به نقل از احمد بن عمر می نویسد:
«من به همراه حسین بن ثویر بن ابی فاخته به حضور امام رضا (علیه السلام) رسیدم و گفتم: فدایت شوم ما در فراوانی روزی و آسایش به سر می بردیم که ناگهان وضعیت اندکی دگرگون شد. از خداوند بخواه که آن وضعیت قبل را به ما بازگرداند امام فرمود: «چه می خواهید؟ آیا می خواهید پادشاه باشید؟ آیا خوشحال می شوی که مانند طاهر (طاهر فوشنجی) و هرثمه (بن اعین)، اما برخلاف آنچه اکنون هستی پیرو اهل بیت باشی؟!» ری شهری، ۱۳۸۵ش، ج ۹ : ۱۲۱).
این روایت ها او را در تاریخ روایی سنی و شیعه مجهول گذاشت و کسی به عنوان یک شخصیت مستقل به زندگی او نپرداخت.
۵) منابع عربی نیز دربارۀ هرثمه توجه جدی نکرده اند. نقش هرثمه در بعضی از کتاب و مقالات عربها درج شده است. اما زمانی که به نفع ادبیات ناسیونالیستی عرب یک امری را توجیه می کند، نویسندگان و مورخان عرب نیز به حکم این که هرثمه یک فرمانده خراسانی است به نظر می رسد که درباره او غفلت عمدی کرده اند. نویسندگان عرب در مقالات پژوهشی درباره نقش خراسانیان در تقویت و تضعیف دستگاه خلافت عباسی از او در میان اتباع خراسان یاد کرده اند. در موارد زیادی دیده شده است که حتی میراث هرثمه بن اعین در تحول تاریخ و یا اعمار شهرها و مراکز نظامی این افتخارات را به نامهای دیگر مسمی و تلاش کرده اند تا به آن ریشه عربی بدهند
دکتر میرویس بلخی؛ وزیر پشین وزارت معارف افغانستان

دکتر محمد میرویس بلخی، متولد ۲۳جدی/دی ۱۳۶۱ خورشیدی، ولسوالی خلم ولایت بلخ است. او پس از فراغت از صنف ۱۲ به هند رفت و در دانشگاه دهلی، دوره لیسانس خودرا در علوم سیاسی به اتمام رساند. وی همچنان بعداز تکمیل دوره ماستری (کارشناسی ارشد) درهمان دانشگاه جواهرلعل نهرو به دوره دکتری راه یافت و رساله دکتری خود را با عنوان “مطالعه مقایسه ای ملیت سازی در افغانستان و عراق؛ پس از حضور امریکا” دفاع کرد.
میرویس بلخی در سال ۲۰۱۲ میلادی به افغانستان برگشت و به عنوان استاد در دنشگاه امریکایی افغانستان مشغول تدریس شدو همزمان با تدریس، به عنوان محقق و سردبیر فصلنامه مطالعات استراتژیک وزارت امور خارجه شروع به کار کرد. وی در سال ۲۰۱۳ میلادی، به حیث کارمند رسمی وزارت خارجه تعیین شد و مسئولیت میز خاورمیانه را به عهده گرفت.
دکتر بلخی در سال ۲۰۱۴ میلادی به عنوان معاون ریاست اول سیاسی وزارت خارجه در بخش هند و جنوب آسیا و در دسامبر ۲۰۱۶ میلادی به عنوان معاون سفارت جمهوری اسلامی افغانستان در هند مقرر شد و تا مارچ ۲۰۱۸ در این سمت کار کرد. دکتر بلخی درهمین سال به عنوان وزیر معارف افغانستان تعین شد.
دکتر بلخی در کنار ماموریت رسمی دولتی، تحقیقات علمی در روابط بین الملل، مطالعات خاورمیانه، علوم سیاسی و سیاست خارجی به زبان های دری و انگلیسی دارد که در افغانستان و بیرون از کشور به نشر رسیده است. آثاری چون “سیاست خارجی عربستان سعودی در قبال افغانستان”، “نگاهی به سیاست همگرایی منطقه ای افغانستان”، “افغانستان پس از ۲۰۱۴” از کتاب های چاپ شده دکتر بلخی است.