خانه کتاب افغانستان: سوسنیها
بخشی از مقدمه محمد افسر رهبین در کتاب:
شاید هیچ واژهی دیگری به اندازه «دل نوشته» جانشین شعر شده نمیتواند! با ذکر این نکته که شعر سالهاست به عنوان یکی از گونههای ادبی بازشناخته شده و مفهوم مشخص خود را دارد.
به گفتهی نزار قبانی: «تمام کودکان جهان شاعرند». و اگر من به عنوان شاعر به گونهای در این تعبیر حق تغییر را داشته باشم مینویسم: «تمام شاعران جهان کودکند!»
و به این دو دلیل؛
نخست اینکه، شاعران نیز چون کودکان در دنیای رویاها زندگی میکنند. یعنی همواره به خواستهها و آرمانهای دستنیافتنی میاندیشند. زیبا پرستاند و قهرمان پرور.
دو و دیگر اینکه، شاعران در حرف و سخن خود، ساده و صمیمیاند و یا به تعبیر دیگر هرچه مینویسند از دل مینویسند. درست در همینجاست که دلنوشته میتواند جانشین شعر گردد.
این تکه بازتابی از زندگی واقعی خانم سوسن بکتاش است. سوسنی که با همهی ضربههای سرنوشت، و در اوج نومیدی به تقدیر میخندد. خواننده بدون هیچ شناختی از او، در پشت این دلتنگی «من واقعی» سوسن را باز مییابد.
دلنوشتههای خانم بکتاش، بی هیچ تردیدی آیینهی تمام نمای شخصیت دردمند اوست. تا آنجا که مرگ را صدا میزند و خواننده ناآشنا را، به سوی جهان واقعی خویش فرا میخواند.
احساس زنانه و لطیف او بیانگر صمیمیتی است که میخواهد ساده و بیپیرایه سخن میگوید.
تکههای این دفتر، پارههایی از آیینهی دل سوسناند، که وقتی در کنار هم قرار میگیرند، تصویری از صاحب خود را میسازند.
سوسنیها اگرچه شعر نیستند؛ مگر خیلی شاعرانه و صمیمیاند!